دو گونه انحراف
انحرافاتي که براي فرد يا براي جامعه پيدا ميشود، دوجوراست، يکي انحرافاتي است که ضدارزشها در مقابل ارزشها ايستادگي ميکنند مثل آنجايي که ظلم درمقابل عدل ميايستد، اختناق و خفقان در مقابل آزادي ميايستد، خداشناسي و بيبند و باري در مقابل عبادت و خداپرستي ميايستد، سفاهت و حماقت در مقابل عقل و ظلم و حکمت ميايستد؛ ولي شايد بيشترين انحرافات به اين شکل نيست که ضدارزشها در مقابل ارزشها ميايستد، آنجا که ضدارزشها در برابر ارزشها ميايستد، زود شکست ميخورند، بيشتر انحرافات بشر به اين صورت است همانطوري که دريا جزر و مد دارد، گاهي يک ارزش از ارزشهاي بشري يک حالت رشد سرطان مانندي ميکند که ارزشهاي ديگر را در خودش محو ميکند مثل اينکه زهد و تقوا خودش يک ارزش است، يکي از معيارهاي انسانيت است ولي گاهي ميبينيد يک فرد يا يک جامعه آنچنان گرايش پيدا ميکند به زهد و آنچنان محو مي شود؛ در زهد که همهچيز براي او ميشود زهد. مثل انساني ميماند که يک عضوش مثلا بينياش رشد ميکند و بقيه اعضايش از رشد ميماند.
شهید مطهری، انسان کامل، ص58